سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنگدستى بزرگتر مرگ است . [نهج البلاغه]
 

  ماجرای  (( ت ج ا و ز ))  به لیلا

سرش را پائین انداخته و به موزائیک‌ های کف اتاق خیره مانده بود. پدرش نیز کنارش نشسته و زیر لب غر می‌زد. «آخر بچه چرا با‌ آبروی ما بازی کردی؟ آخه مگر هر بی‌سر و پایی گفت دوستت دارم، تو باید خام بشی و...»
«لیلا» که توان نگاه کردن به چشمان خشمگین پدر را نداشت، به یاد روزی افتاد که با «سعید» از طریق اینترنت آشنا شده بود. 28 خرداد 87. آن روز آخرین امتحان پایان سال هم برگزار شد.
وقتی به خانه آمد، مادر برای خرید بیرون رفته بود. سریع لباس‌هایش را عوض کرد و پای کامپیوتر نشست و زمانی که کلید روشن شدن کامپیوتر را زد، نمی‌دانست چه سرنوشت تلخی برای خود رقم می‌زند.
غرق در رؤیاهایش بود که مأموران «سعید» و سه پسر دیگر را دستبند به دست داخل اتاق بازپرسی آوردند.
مرد خشمگین به محض مشاهده آنها، به طرف‌شان حمله‌ور شد که مأموران سد راهش شدند.
در فرصت کوتاهی که بازپرس مشغول مطالعه پرونده بود، به گفت‌وگو با «لیلا» پرداختم. دختری که در 18سالگی آینده خود را سیاه و تاریک می‌دید. هیچ امیدی به آینده نداشت و برای شکایت از پسری که روزی از عشق گفته بود، به دادسرا آمده بود.
همه چیز از چت در اینترنت شروع شد :‏
چند وقت است «سعید» را می‌شناسی؟
حدود یک سال.
چگونه با هم آشنا شدید؟
تو «چت». 28 خرداد پارسال؛ آن روز آخرین امتحان پایان سال برگزار شد. بعد از امتحان به خانه آمدم و بی‌حوصله پای کامپیوتر نشستم و وارد یک سایت «چت» شدم. قبلاً چند بار وارد این سایت شده بودم. هر بار که وارد می‌شدم، پسرها برایم پیام خصوصی می‌فرستادند. من هم از این که آنها را سر کار می‌گذاشتم، لذت می‌بردم. وقتی هم پیام «سعید» به من رسید، تصمیم گرفتم اذیتش کنم. هر حرفی که می‌زدم، او با یک بیت شعر جوابم را می‌داد. من که علاقه زیادی به شعر داشتم، هر روز یک ساعت با هم چت می‌کردیم و درباره شعر حرف می‌زدیم. حدود یک هفته بعد هم به او وابسته شدم. هر روز از ساعت 11 تا 12 شب با هم صحبت می‌کردیم. بیشتر حرف‌هایمان مربوط به شعر و زندگی شاعران بود. بعضی اوقات هم «سعید» شعرهای خودش را برایم می‌فرستاد.
خانواده‌ات متوجه ارتباط اینترنتی‌ات نشده بودند؟
نه. آنها کم سوادند و تصور می‌کردند من در اینترنت مطالعه می‌کنم.
تا چه زمانی به صورت اینترنتی ارتباط داشتید؟
حدود سه ماه پس از آشنایی، «سعید» برای ثبت‌نام در دانشگاه به شهر دیگری رفت که دسترسی‌اش به اینترنت غیرممکن شده بود. از سوی دیگر به خاطر این که بشدت وابسته «سعید» شده بودم، تماس‌های ما از طریق تلفن ادامه پیدا کرد.
در مورد چه چیزهایی با هم صحبت می‌کردید؟
ابتدا در مورد شعر و شاعری اما پس از مدتی «سعید» از من خواستگاری کرد. بعد از این ماجرا بیشتر در مورد زندگی مشترک‌مان و آینده صحبت کردیم.
چرا نخواستی به طور رسمی به خواستگاری‌ بیاید؟
چند بار از او خواستم اما هر دفعه به بهانه‌ای طفره می‌رفت. یک بار می‌گفت پول ندارم. دفعه بعد درسش را بهانه می‌کرد و صد دلیل دیگر. من هم برای حفظ او همه تقاضاهایش را خیلی سریع می‌پذیرفتم.
واقعاً به ازدواج با او امیدوار بودی؟
بله. من آینده‌ام را با او می‌دیدم و هنوز هم دوستش دارم.
با پنهان کردن موضوع از خانواده ام دومین اشتباه را مرتکب شدم : ‏
چه وقت همدیگر را دیدید؟
سه ماه قبل. «سعید» وقتی فهمید حسابی وابسته‌اش شده‌ام، موضوع قرار خیابانی را مطرح کرد. ابتدا قبول نکردم اما وقتی تهدید کرد تماس‌هایش را قطع می‌کند، قبول کردم. بنابراین هر دفعه که برای تعطیلات به تهران می‌آمد قرار ملاقات می‌گذاشتیم.
پدر و مادرت هیچ وقت به این رابطه مشکوک نشدند؟
نه، آنها تصور نمی‌کردند من به طرف این دوستی‌ها کشیده شوم. من هم هیچ وقت جلوی آنها با تلفن صحبت نمی‌کردم.
موقع قرار ملاقات‌ها چه بهانه‌ای می‌آوردی؟
به بهانه خرید کتاب یا رفتن به خانه دوستانم بیرون می‌رفتم.
در شکایتت اعلام کرده‌ای سعید و دوستانش تو را مورد آزار و اذیت قرار داده و فیلمبرداری هم کرده‌اند. چطور پسری که قصد ازدواج با تو را داشت، دست به این جنایت کثیف زد؟
«لیلا» چند ثانیه‌ای سکوت کرد و در حالی که با دستمال کاغذی بازی می‌کرد جواب داد: هنوز باورم نمی‌شود او این چنین به من خیانت کرده باشد. آن نامرد با احساسات، صداقت و علاقه‌ام بازی کرد. او آبروی مرا نزد خانواده‌ام برد.
باور کنید تا به حال چندبار تصمیم به خودکشی گرفته‌ام اما هر بار ...
به بهانه امن نبودن خیابان و پارک مرا وادار کرد به خانه و مکان هایی که او می خواست بروم :
ماجرا چگونه رخ داد؟
یک روز که به پارک رفته بودیم مأموران پلیس به ما مشکوک شدند که با هزار دردسر توانستیم قضیه را تمام کنیم که کار به خانواده‌ها کشیده نشود. پس از این ماجرا سعید بهانه گرفت که قرار در خیابان و پارک خطرناک است. او خواست زمانی که کسی در خانه مادرش نیست، همدیگر را ببینیم. ابتدا مخالفت کردم اما دو هفته بیشتر نتوانستم دوری‌اش را تحمل کنم. در این مدت رفتارش هم با من سرد شده بود. اولین بار با استرس رفتم و پس از چند ملاقات روز تولدش فرا رسید. آن روز خانه‌شان پر از دختر و پسر بود و او مرا به دوستانش معرفی کرد.
از آن به بعد هر وقت به خانه‌شان می‌رفتم، یکی از دوستانش هم آنجا بود. او می‌خواست که با آنها عادی رفتار کنم تا دوستانش نگویند همسر آینده‌اش عقب?مانده و بی‌فرهنگ است.
سرانجام هم آن ماجرای شوم رخ داد.
آن روز سعید شبیه شیطان شده بود و هیچ توجهی به التماس‌هایم نداشت و با دوستانش نقشه‌اش را عملی کرد.
درس تلخ من برای دخترانی مثل خودم :‏
نمی‌خواهم یک سؤال کلیشه‌ای بپرسم اما مجبورم. اگر بخواهی یک نتیجه از این ارتباط بگیری آن چیست؟
معلوم است. نتیجه وضعیت فعلی‌ام است. اعتماد خانواده‌ام را از دست داده‌ام. دیگر نمی‌توانم سرم را جلوی پدر و مادر و دوستانم بالا بگیرم و در چشمانشان نگاه کنم. مادرم همیشه می‌گفت «اگر پسری واقعاً دختری را برای ازدواج بخواهد، از راه درست و همراه خانواده‌اش وارد می‌شود.» قبل از این اتفاق شوم فکر می‌کردم این طرز تفکر قدیمی شده اما حالا می‌فهمم که چه اشتباهی کرده‌ام و ازدواج شرایط و مراحل خودش را دارد که متأسفانه من بشدت فریب خوردم. حالا هم هیچ امیدی به آینده ندارم و...
دختر جوان در حال صحبت بود که بازپرس صدایش زد و حرف‌ها نیمه تمام ماند. ...


 
نوشته شده توسط: حمزه |  یکشنبه 88 مهر 19  ساعت 9:4 صبح 


من لج می کنم ، پس هستم !
 

امروز . شنبه . اواخر پاییز

 با سرعت می دوید تا از دستش فرار کنه .
شهاب همینطور که تعقیبش می کرد رگبار فحش رو طرفش گرفته بود .
باورش نمی شد . واقعاً این شهاب بود که با یه کارد دسته استخونی دنبالش می دوید تا کاردش رو با تن اون اشنا کنه ؟
مگه نمیگفت ما مثل 2 تا برادریم ؟ مگه برادر به برادرش فحش می ده ؟ اونم فحش ناموسی ؟ !
یه دفعه پاش به شیلنگ باغبون پارک گیر کرد و دنیا دور سرش چرخید .
***
وقتی به هوش اومد روی تخت بیمارستان به سینه خوابیده بود .
تا اومد پاشه درد شدیدی پشت کمرش حس کرد که توان ادامه حرکت رو ازش گرفت و سریع برگشت به حال اولش .
حسین ! حسین !
صدای رضا بود . 
حسین خوبی ؟ حالت خوبه ؟ چیزی می خوای ؟
حسین زیر لب گفت : چی شد ؟
رضا : بعد از اینکه تو به شهاب گفتی پولهایی که تا حالا بهش دادی رو لازم داری و از امروز فردا کردن اون خسته شدی ، شروع کرد بهت فحش دادن و با کارد دوید دنبالت ....
حسین : اینا رو خودم بودم . بعدش چی شد ؟
رضا : پات که به شیلنگ گیر کرد با سر توی چمنهای پارک خوردی زمین . تا خوردی زمین شهاب رسید بالای سرت و چند بار با کارد به پشتت ضربه زد و بعدش بلند داد زد : بچه خوشگل ازمن پول می خواد . یادش رفته روزی که اومد بود می گفت مراقب من باش تا کسی اذیتم نکنه ! یادش رفته چند ماه تو این منطقه حامیش بودم . از این به بعد برنامه همینه . هرکی فضولی زیادی کرد خط خطی میشه ....
بعدش هم که با کمک چند نفر اوردمت بیمارستان زخمهاتو بخیه کردیم . راستی بابات الان دیگه می رسه . بهش زنگ زدم .  

 5 ماه قبل . جمعه . اوائل تابستان  

حسین ، رضا و امید توی پارک هستند . جلوتر دعوا شده . قد بلنتره داره اون یکی رو میزنه تا اینکه مردم جداشون کردند . رضا و امید ناراحتن اما حسین که خوشش اومده می گه کاش با این پسره رفیق می شدیم هوای ما رو هم داشت .
امید : بچه جون حالا می خوای بیای با یه لات رفیق شی ؟ اینا چشم و رو ندارن .
رضا : راست می گه . تو با این خونواده محترمت ، با این همه دوستای خوب می خوای بری رفیقش بشی که چی ؟
حسین : نمی دونی برای ما که نوجوون هستیم چه خطرهایی وجود داره . اگه یکی مثل این رفیقت باشه دیگه کسی نمی تونه اذیتت کنه یا ازت باج بگیره یا ....
رضا : پسر مگه مجبوری بری جایی که ازت باج بگیرن و اذیتت کنن ؟ خوب نرو اونجا ها تا حامی و سبیل کلفت هم نخوای .
حسین : هرچی فکرش رو می کنم شما ها قد این حرفها نشدین . اصلاًٌ عالم اینها یه حال دیگه داره . بی خیالی ، بزن و بکوب ، دود و دم ، ....
امید : حسین دیگه شورش رو در اوردی . بگو می خوام لات شم و تمام .
حسین : لات دیگه چیه . اینها دائی بلالند . اهل مرامند و ...
رضا و امید می خندند .

 ارتباط بچه ها با اون لات که حالا فهمیده بودند اسمش شهابه ، شکل گرفت .
امید خودش رو کنار کشید و رضا هم گاهی اوقات برای دیدن حسین پیششون می رفت .
حسین دیگه عوض شده بود . لباسهای نامرتب می پوشید . صداش رو کلفت می کرد و حرف میزد . موقع راه رفتن خشک راه می رفت و دستهاش رو از کنار بدنش باز نگه می داشت . البته این طرز رفتارش برای اونهایی که نمی شناختنش مایه خنده و تفریح شده بود .
اما دوستاش نگرانش بودند .
اولش لباسش بوی خاصی می داد . این اواخر دهنش بوی سیگار می داد . مرتب به بهانه های واهی از باباش یا مامانش پول می گرفت تا بده به شهاب . آخه شهاب برای خرید مواد و گذرون زندگی بجز دزدی و باجگیری از مردم ، روی پولهای بچه های دور و برش هم حساب کرده بود . به بهانه های مختلف از اونها پول قرض می گرفت و می گفت یک هفته ای پست می دم اما هفته های زیادی اومد و رفت و اون به قولش عمل نکرد .
تمام این مدت حسین در مقابل خواهش ها و تهدید ها و نصیحت های دوستان و خانواده اش فقط چرند می گفت یا فحش هایی که یاد گرفته بود می داد . اما خبری از تغییر رفتار و سراغ شهاب نرفتن نبود .
تا اینکه دیگه کسی به حسین پول نمی داد و حسین هم که برای خرج سیگار و چیزای دیگه اش پول لازم داشت سراغ طلبش رو از شهاب گرفت و اینجا بود که اتفاقی اون روز صبح افتاد .
حسین با لج بازی با خانواده و دوستانی که خیرخواه اون بودند تلاش کرد شخصیت خودش رو ثابت کنه .
میخواست بگه من وجود دارم . من می فهمم . من می تونم تصمیم بگیرم . 
 حسین درست می گفت . اون وجود داشت ، می فهمید و تصمیم می گرفت . اما فقط در مورد چیزهایی که تا الان یاد گرفته بود . تصمیم گیری برای مسائل بزرگتر و خارج از دائره خانه و مدرسه نیاز به اطلاعات بیشتر ی داشت که حسین اگر لج بازی نمی کرد می تونست از طریق خانواده و اطرافیان اونها رو به دست بیاره .   یاد شعر شاعر افتاده بود :

افتادگی آموز اگر طالب فیضی         هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

 حسین های زیادی دور و بر ما هستند که می خوان بگن هستیم و وجود داریم .
حسین های عزیزمون رو برای شناخت واقعی از مسائل کمک کنیم و با مرور جریاناتی که هر روز اتفاق می افته آگاهی اونها رو بالا ببریم .
حسین های عزیز :
تذکر و راهنمایی دوستان و خانواده برای حال گیری نیست . کمی صبور باشید . به صفحه حوادث روزنامه ها و سایت ها نگاه کنید .
ریشه اغلب تباهی ها و جنایت ها ، از خارج شدن شما از فضا های معنوی خانه و مدرسه است .
استعداد های شما در لجنزار با همون سرعتی که رشد کرده ، خشک می شه و می سوزه . 

به امید سربلندی و پیروزی شما



 
نوشته شده توسط: حمزه |  دوشنبه 88 مهر 13  ساعت 11:28 صبح 

 
فشار قبر و راه های رهایی از آن بر اساس روایات و آیات

چه گناهانی باعث فشار قبر می‌شوند؟ 
 برای‎ ‎دوری از آن چه باید کرد؟

مؤمن باید بیم و امیدش به‌خدا در‎ ‎یک سطح باشد، اگر ترسش از عذاب‌های الهی بیش از ‏حد باشد از رحمت خداوند مأیوس می‌شود‎ ‎و به اصطلاح عوام می‌گوید آب که از سر ‏گذشت چه یک وجب و چه صد وجب و از طرفی اگر‎ ‎امیدش به‌فضل و رحمت الهی بیش ‏از اندازه باشد، امن از مکر الهی پیدا می‌کند و از‎جانب دیگر سقوط می‌کند و انگیزه‌ای ‏برای انجام اعمال نیک و پسندیده پیدا نمی‌کند در‎ ‎حالی‌ که خداوند کریم‌تر از آن است که ‏بنده‌ ضعیف و ذلیل را عذاب کند، در نتیجه به‌هر‎ ‎عمل ناشایستی تن داده و باز دم از ‏فضل و کرم و لطف و رحمت خدا می‌زند.

در همین راستا‎ پیامبر عظیم‌الشأن اسلام ‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اگر اندازه‌ رحمت خدا را می‌دانستید هر‎ ‎آئینه بر آن تکیه می‌کردید و جز ‏اعمال اندکی انجام نمی‌دادید و اگر میزان غضب و خشم‎ ‎خدا را می‌دانستید گمان ‏می‌کردید که دیگر نجات نخواهید یافت‎.‎‏» (1)‏‎ ‎ولی بنابر فرمایش امام صادق (علیه السلام) «هیچ ‏بنده‌‎ ‎مؤمنی نیست مگر آن که در قلبش دو نور وجود دارد، نور خوف (از عذاب الهی) و نور ‏امید‎ ‎‏(به رحمت پروردگار) که اگر هریک را با دیگر‌ی بسنجد از آن زیادتر نخواهد بود» (2) ‏یعنی هر دو به یک میزان خواهند بود پس‎ ‎شما دوست عزیز هم به همان میزان که از ‏عذاب الهی بیمناک هستید به فضل و رحمت‎ ‎پروردگار هم امیدوار باشید تا انگیزه خود را ‏برای انجام اعمال خوب و پسندیده از دست‎ ‎ندهید و به گناه کبیره یأس از رحمت پروردگار ‏گرفتار نشوید‎.

انسان تا به امروزَش‎ ‎عوالم مختلفی را پشت سر نهاده و عالم‌های دیگری را در پیش‌رو دارد، ‏انسان با مرگ از‎ ‎عالم دنیا به‌جهان آخرت منتقل می‌شود که آخرت هم ابتدایش «عالم ‏برزخ» و انتهایش‏‎ ‎که بعد از برپایی قیامت کبری است بهشت یا دوزخ است. ‏

یکی از ویژگی‌های عالم برزخ‎ ‎فشار قبر است که نسبت به افراد متفاوت است، ‏بعضی از افراد فشار قبر‎ ‎ندارند و آن‌ها که دارند فشارشان از نظر شدت و ضعف یکسان ‏نیست و بستگی به اعمال‎ ‎آن‌ها دارد‎.

عواملی که موجب فشار قبر می‌شود : 

 ‏1ـ بداخلاقی.

2ـ سخن‌چینی.‌‎ ‎

3- مراعات نکردن طهارت و نجاست و پرهیز نکردن از بول (ادرار) ‎ .‎‏(3)

4- یاری نکردن مظلوم، در کتاب ثواب الاعمال آمده است که یکی‎ ‎از علمای بنی‌اسرائیل از ‏دنیا رفت و فشار قبر بر او وارد شد چرا که او یک بار نماز‎ ‎را (عمداً) بی‌وضو خوانده بود و از ‏کنار مظلومی گذشته بود و او را یاری نکرده‎ ‎بود(4).‏

5- تباه کردن نعمت‌های الهی‎، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فشار قبر برای مؤمن ‏کفاره تباه کردن نعمت‌ها از‎ ‎ناحیه‌ اوست». (5)‏‎

عواملی که باعث‎ ‎کاهش یا رفع فشار قبر می‌شود(6)

‏1ـ نماز شب و کامل کردن رکوع، امام رضا (علیه السلام) فرمود: «کسی که نماز شب بخواند و‏‎ ‎در ‏قنوت نماز «وتر» هفتاد بار استغفار کند از عذاب قبر پناه داده می‌شود.» و امام‎ ‎باقر علیه ‏السلام نیز فرمود: «هر کس رکوع نمازش را کامل انجام دهد وحشت قبر به او ‏نمی‌رسد».(7)‏‎

‏2ـ صدقه و نماز مخصوص. (8)‏‎

‏3ـ نماز وحشت، این نماز بسیاری از مردگان‎ ‎را از عذاب قبر و فشار قبر نجات داده است ‏که حکایات عجیبی در داستان‌های شگفت شهید‎ ‎دستغیب در این‌باره موجود است که ‏می‌توان به آن مراجعه کرد‎.‎‏ (9)‏‎

‏4ـ حج کردن، دو روایت است که هر کس چهار‎ ‎مرتبه حج به‌جا آورد عذاب قبر از او ‏برداشته می‌شود. (10)‏‎

‏5ـ خواندن بعضی از سوره‌های قرآن، علی(علیه السلام) می‌فرماید‎: ‏«هر کس در هر جمعه سورة ‏نساء را تلاوت کند از فشار قبر امان می‌یابد». (11) سوره‌های زخرف، یاسین، تکاثر و ‏تبارک، نیز‎ ‎در این مورد سفارش شده‌اند‎.

‏6‏‎- ‎این که مرگ انسان در روز جمعه باشد‎.

7- ‎ریختن آب روی قبر‏‎.

 

پی نوشت ها :

 

نوشته شده توسط: حمزه |  یکشنبه 88 مهر 12  ساعت 9:8 صبح 



فضیلت شب قدر
 


وَمَآ أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ

شب قدر، پرارجترین و پررمز و رازترین شبها در گردونه زمان است که قلمها در وصفش میشکنند، زبانها از توصیفش قاصرند و عقل در فهم آن مبهوت و متحیر میماند؛ شبی که به فرموده امام صادق علیهالسلام قلب رمضان به شمار میاید.1
بهترین شب سال، شب قدر است که خداوند در قرآن کریم آن را شبی پربرکت دانسته2 و ارزش آن را برتر از هزار ماه بیان کرده است.3 ایا به راستی برکتی بالاتر از این هست که یک شب همتراز هزار ماه یعنی سی هزار شب یا 83 سال و چهار ماه قرار گیرد؟

معنای شب قدر

چرا این شب «شب قدر» نامیده شده است؟ چه اسراری در آن نهفته و چه وقایع و حوادثی در آن رخ داده و میدهد؟ مفسران قرآن کریم با استفاده از قرآن و احادیث پیشوایان معصوم دین درباره علت نامگذاری این شب به «شب قدر» مطالب و دلایل زیادی آوردهاند.4 شب قدر یعنی شب بزرگ و با عظمت؛ زیرا در قرآن کریم «قدر» به معنای منزلت و بزرگی خدا آمده است.5 همه مقدّرات بندگان نیز در طول سال در این شب رقم میخورد6؛ همچنانکه امام رضا علیهالسلام فرمودند: «خداوند در شب قدر آنچه را که از این سال تا سال بعد پیش خواهد آمد، مقدّر میفرماید از زندگی یا مرگ، از خوب یا بد یا روزی. پس آنچه خداوند در این شب مقرر میکند، به حتم واقع خواهد شد.»7
البته این امر هیچگونه تضادی با آزادی اراده انسان و مسئله اختیار ندارد؛ زیرا تقدیر الهی به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهای افراد و به اندازه ایمان، تقوا، پاکی نیت و اعمال آنهاست. بدون شک مفاهیمی چون: وعده و وعید، انذار و بشارت، کیفر و پاداش، بدون برخورداری انسان از اراده و اختیار بیمعناست. حضور انسان در محافل شب قدر، عبادت و دعا و ... جلوههایی از حضور اراده و اختیار انسان است. بزرگترین اشتباه درباره حقیقت مشیت الهی این است که گروهی خود را صاحب همه چیز میدانند و تصور میکنند خداوند به صورت مطلق همه کارها را به بندگان خود واگذار نموده است؛ پس نه ثواب و عقاب در کار است و نه مسئولیت و اخلاق. گروهی دیگر نیز فکر میکنند انسان موجودی مجبور است که هیچ اختیار و آزادی ندارد و همه چیز با قضا و قدر تعیین میشود؛ در حالی که حقیقت امری میان این دو نظر است؛ یعنی نه جبر قضا و قدر و نه واگذاری مطلق به بندگان؛ چراکه بعضی از کارها را ما به خواست و اراده خودمان انجام میدهیم؛ مثل خوردن، آشامیدن، رفتن، آمدن و ... و در بعضی دیگر از کارها همچون به دنیا آمدن، از دنیا رفتن و ... اراده و خواست ما مطرح نیست.8
در شب قدر فرشتگان بسیاری به زمین میایند؛ بهطوری که زمین بر آنها تنگ میشود. لذا آن را «شب قدر» نامیدهاند؛ زیرا یکی از معانی «قدر» به معنای ضیق و تنگ است9 و در این شب قرآن با تمام قدر و منزلتش به وسیله فرشته صاحب قدر بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل گردید.10

پنهان بودن شب قدر

اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان واقع شده است، مورد قبول همه مسلمانان است و هیچگونه شک و تردیدی در آن وجود ندارد؛ زیرا از سویی خداوند در قرآن میفرماید: «ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است»11 و از سوی دیگر در آیه اول سوره قدر میخوانیم: «ما آن (قرآن) را در شب قدر فروفرستادیم». با توجه به این دو آیه مبارکه، چنین نتیجهگیری میشود که شب قدر خارج از ماه مبارک رمضان نیست و حتماً در این ماه قرار دارد.
بنابر روآیات، خداوند اجابت را در میان دعاها پنهان کرده است تا مؤمنان به همه دعاها روی آورند؛ همانگونه که وقت مرگ را پنهان کرده است تا مردم در همه حال پذیرای آن باشند. وقت قیامت و ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را نیز مخفی کرده تا اهل معصیت آنها را دستاویزی برای نیل به مقاصد شوم خود قرار ندهند و در مقابل، مؤمنان در همه حال مراقبت بیشتری از خود نشان دهند.12 بر همین مبنا شب قدر مخفی است و زمان دقیق آن مشخص نیست. امام علی علیهالسلام دلیل مخفی بودن شب قدر را در این میداند که مؤمنان شبهای بیشتری را قدر بدانند و در آرزوی درک فضیلت آن به کارهای نیک و عبادت بیشتری پرداخته، از معاصی و زشتیها دوری گزینند و در پرستش خداوند تلاش بیشتری نمایند.13
حکمت دیگر مخفی ماندن شب قدر آن است که اگر شب خاصی معین میشد، برخی افراد بر اثر توفیق شبزندهداری و احیای آن به عجب و غرور مبتلا میشدند؛ اما پنهان بودن آن باعث میشود تا ملکات فاضله در مؤمنان راسختر شود و در نتیجه از برکات و فیوضات بیشتری در این شبها بهرهمند گردند. اگر این شب معلوم بود، حرمت و عظمت در خور شأن را نداشت؛ زیرا مردم همواره برای امور پنهان، احترام بیشتری قائلاند.

فضایل شب قدر

عظمت و فضیلت این شب را بر سایر شبها از این امور میتوان به دست آورد:

1. آمرزش گناهان: پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در تفسیر سوره «قدر» فرمودند: «هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»14

2. قلب رمضان: امام صادق علیهالسلام فرمودند: «از کتاب خدا استفاده میشود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است».15

3. بهتر از هزار ماه: در فرهنگ غنی اسلام، همه چیز را با معیارهای الهی میسنجند و بر همین اساس قرآن در مورد شب قدر میفرماید: «لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْر» در دعای 44 صحیفه سجادیه نیز میخوانیم: «(عبادت و بندگی در) شبی از شبهای آن، آن را برابر با (عبادت در) شبهای هزار ماه قرار داد (چون خیرات و برکات و سودهای دینی و دنیوی در آن است) و آن را شب قدر نامید».

4. نزول قرآن: طبق روآیات، مجموع قرآن در شب قدر نازل شده است.16 این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله بهصورت الفاظ نازل شده است.

5. نزول ملائکه: نزول ملائکه و روح در شب قدر نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر علیهالسلام فرمودند: «عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»17

6. عرضه اعمال بر حجت خدا: بنا بر روآیات و ظاهر آیت سوره قدر، شب قدر منحصر به زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیست و فرشتگان در شب قدر مقدّرات یک سال را نزد «ولی مطلق زمان» میآورند و بر او عرضه میکنند.18 این واقعیت از روز نخستین وجود داشته است و تا قیامت هم ادامه خواهد یافت. از سویی نیز بنابر روآیات زمین از نخستین روز خلقت تا آخر فنای دنیا بیحجّت نخواهد بود19 چنانکه امام علی علیهالسلام فرمودند: «شب قدر در هر سالی هست، در این شب امور همه سال (و تقدیرها و سرنوشتها) فرو فرستاده میشود. پس از درگذشت پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز این شب صاحبانی دارد».20 حجت خدا در زمین در زمان حاضر وجود مقدّس و مبارک حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف است و اوست که حجت خدا و وصی اوصیا و خلیفه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و معصوم از هر گناه و پلیدی است و لذا صاحب شب قدر است.

 
فرصت را غنیمت شمریم

شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستوشوی آینه دل. آن شب بهترین فرصت است تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین، و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم. در شب قدر که شبزندهداری میکنیم، خداوند نام ما را در گروه نیکبختان ثبت میکند و آتش جهنم را بر ما حرام میسازد. ایا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک شویم؟ دعاهای شبهای رمضان مجموعهای است بصیرتبخش که با تکرار تلاوت آنها به صورت هدفهایی برای ما در میاید. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدفهای مطرح شده در دعاها گام برداریم.
 
نوشته شده توسط: حمزه |  چهارشنبه 88 شهریور 11  ساعت 11:43 عصر 



فلسفه ، مراتب و آداب روزه داری در اسلام

  

                        

فلسفة روزه :

روزه هم مانند سایر احکام متین اسلام ، از حکمت و مصلحت خاصی سرچشمه می گیرد. روایات متعددی با تعبیرهای گوناگون ، گوشه ای ازحکمت نهفته آن را بیان می کند، در زیر به چهار مورد آن اشاره می کنیم :

الف – اخلاص و خود سازی

 حضرت زهرا سلام الله علیهافرموده است :

« فرض الله الصیام تثبیتاً للاخلاص » (1)

خداوند ، روزه را برای تثبیت اخلاص ( در دل مردم ) واجب کرده است .

« صائم » باخودداری از خواسته های نفسانی ، فرمان خدا را به اجرا می گذارد و با عالم ملکوت ، پیوند معنوی برقرار میکند و چون کارهای حیوانی را رها کرده ، درونش صفا و جلا می یابد . همین طور ، همگام با امساک از لذات جسمانی ، از لذت های حرام روحانی نیز پرهیز می کند. و امتناع می ورزد .و از آنجا که روزه عبادتی است که به دلیل « دیدنی » نبودن عمل کمتر می توان به وسیله آن مرتکب گناه ریا شد و لذا این عمل از اخلاص بیشتری برخوردار است .

ب – تعدیل قوای جسمانی

دستگاههای مختلف بدن درطول یک سال فعالیت شبانه روزی ، ممکن است دچار عارضه و فرسودگی با خستگی مفرط گردندکه اگر به آنها رسیدگی نشود. آسیب کلی ببیند . از این رو خداوندحکیم برای حفظ سلامتی و ترمیم و تعدیل قوای جسمانی مؤمن ، روزه را واجب کرده است . شاهد این گفتار ، سخن حکیمانه رسول خدا – صلی الله علیه وآله – است که فرمود :

« صوموا تصحوا» (2)

روزه بگیرید تا سالم بمانید.

برای مشاهده ادامه مطلب اینجا کلیک کنید

 

نوشته شده توسط: حمزه |  دوشنبه 88 شهریور 2  ساعت 10:51 عصر 

چرا پهلوان باشیم ؟

 

به نظر شما چرا باید پهلوان بود ؟
مگر پهلوانی به معنای تحت فشار گذاشتن جسم و روح نیست ؟
مگر پهلوانی گذشت از خواسته ها نیست ؟
مگر پهلوانی رنج خود و راحت دیگران خواستن نیست ؟
مگر پهلوانی به چشم و دل و دست پاک داشتن نیست ؟

این همه فشار و سختی برای چیست ؟ چرا به جای عافیت و راحتی ، مسیر سختکوشی و پایداری را برگزینیم ؟

شاید فشار بر جسم  برای تعالی روح و تقویت جسم مفید باشد .
شاید گذشت از خواسته ها برایمان دریچه ای به سوی بی نیازی حقیقی بگشاید و توان ما را در برابر ناملایمات روزگار بالا ببرد .
شاید تحمل سختی ها و تلاش برای سعادت و موفقیت دیگران کمکمان کند از خودخواهی دور شویم و یاد بگیریم : اجتماع زنجیری بلند با حلقه های به هم پیوسته است که هر کدام پاره شود دیگران را هم بر زمین می زند .
شاید چشم و دل و دست پاک ناشی از فکر و عمل پاکیزه است که همان عمل به موارد بالا و در کنارش غلبه بر هواهای حقیر نفسانی است . همانها که چون عطش به سراغت می آیند و چون سیراب شدی از کرده پشیمانت می کنند .
عمل پاک و ارزشمند زاییده فکر پاک است و فکر پاک نتیجه مقابله با وسوسه . وسوسه های شیاطین جن و انس و نفس اماره . 
اینجاست که می فهمیم چقدر محتاج پهلوانی هستیم .
پهلوانی راه کمرنگ شده بزرگمردانی چون حمزه سیدالشهداء و علی (ع) و شاگردان خوب مکتبشان پوریای ولی و تختی است .
آنانی که خرد کردن پنجه های رقیبان قانعشان نکرد و پنجه در پنجه نفس خویش انداختند و با افتخار آن را به زمین زدند .
این مرام و منش و زحمات جسمانی و معنوی که بر خود هموار ساختند از ایشان ابرمردانی قانع ، متواضع ، هوشیار ، توانمند و قابل اعتماد ساخت که به حق پشت و پناه و یاور و حامی دیگران شدند .


این برجستگی ها مرا قانع کرد تا پهلوان باشم .

اما باید بکوشم تا پهلوان شوم که این مطاع را به بهایش می دهند و تنها با خواستنش به کسی واگذار نکرده اند . 
اینجاست که تحمل سختی ها و دست از طلب برداشتن ها و به دیگران پرداختن ها و سر و چشم بر زمین دوختن ها و در برابر وسوسه ها ایستادن ها برایم لذت بخش می شود .

خدایا توفیقمان ده تا آنچه خواستیم  بگردیم .
انشا الله


 



 
نوشته شده توسط: حمزه |  سه شنبه 88 مرداد 20  ساعت 4:32 عصر 

شکوائیه مردمی از  میرحسین موسوی

 

جنبش مردمی ایران علیه قانون گریزی ـ موج قانون برای شکایت از میرحسین موسوی نامزد شکست خورده انتخابات دهم ریاست جمهوری راه‌اندازی شد.
صفحه اصلی، متن شکوائیه، یادداشت روز، اخبار بخش‌های اصلی پایگاه مجازی "جنبش مردمی ایران علیه قانون گریزی ـ موج قانون " را تشکیل داده‌اند برپایه این خبر در بخش شکوائیه این سایت آمده است:
"بسمه تعالی
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) حفظ نظام اوجب واجبات است.
متن شکوائیه آحاد مردم از مشوقین به قانون گریزی
جناب آقای مرتضوی
دادستان محترم تهران
سلام علیکم
با احترام ، اینجانب، از نامزد خاص دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری
آقای میرحسین موسوی خامنه که به طرق مختلف:
اعم از حضور فعال ، صدور بیانه ، سخنرانی و ... ، باعث تشویق افراد به اردو کشی خیابانی و نتیجتاً آشوب شورش، تخریب اموال عمومی و خصوصی، مجروح کردن و کشتن هموطنان بی‌گناه، ‌برهم زدن امنیت عمومی خصوصاً مزاحمت‌های دیرهنگام شبانه، افترا و توهین و هتک حرمت اشخاص حقیقی و حقوقی و مسئولین، ‌اخلال در نظم، آسایش و عمومی، ایراد خدشه بر حیثیت نظام در سطح بین‌الملل، ممانعت از کسب و کار مغازه‌داران خیابان‌ها به جهت ایجاد رعب، خوف وحشت و اصرار بر استمرار آن، آتش افروزی، اتلاف اموال عمومی و خصوصی شده‌اند، همچنین از طراحان و فرماندهان پشت صحنه راهپیمایی‌ها و تجمعات و اقدامات غیر قانونی و خشونت آمیز و ضد مردمی که به بهانه‌ی تقلب در انتخابات و تمکین نکردن به قانون ، پس از انتخابات حماسه بزرگ 22 خرداد ، از تاریخ 23/3/1388 لغایت تاریخ امضای این شکایت نامه در سطح وسیع ، گسترده و حجیم به راه انداختند مستندا به مواد 498، 610،609،698،618، 186،187،687،689،203،208،615،675 قانون مجازات اسلامی و سایر قوانین و مقررات مربوط به موضوع ،‌شکایات دارم . خواهشمند است نسبت به تعقیب کیفری متخلفین و قانون شکنان آشوبگر و معرفی آنها و احقاق حقوق از دست رفته‌ی اینجانب ، دستور عاجل صادر فرمایید. "



 
نوشته شده توسط: حمزه |  چهارشنبه 88 مرداد 14  ساعت 9:33 عصر 
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

    نوشته های پیشین
دل نوشته هایی به مناسبت هفته بسیج
اضطراب و درمان آن
ناگفته های یک وهابی از شیعه شدنش
مدتی این مثنوی تاخیر شد ...
تشریح سه ضلع بازیگردان 18 تیر
نیویورک تایمز: تنگه هرمز و آزمایش موشکی اولین گامهای محکم ایران
بهار عربی بهار اسلامی شد/این خاورمیانه، اسلامی و از اسرائیل متنف
ایران 13 سال زودتر از چشم انداز به مقام علمی اول منطقه رسیده است
اجرای فاز اول هلیکوپتر ملی با 10میلیارد سرمایه/ طراحی پلت فرم خو
پیش به سوی انسانیت:
یک پند مهم ، خشم مگیر !
خواستگاری با جعل عنوان ...
از وال استریت صدای ربنا می آید !
قتل به خاطر یک نگاه !
مرد شیطان صفت در کمین دختربچه مدرسه ای !
[همه عناوین(218)]